نتایج جستجو برای عبارت :

خانه دوست کجاست؟

قیامت است خدایا؟،صدای صور کجاست.؟
تمام زنده ذلیلیم ، دلِ جسور کجاست.؟
به زخمه ی چه کنم های شهر گم شده ام
کجاست کوی صفا، خانه ی سُرور کجاست؟
شدند خیلِ خلایق مرید گوساله
کجاست موسیِ عمران و راه طور کجاست.؟
چقدر یوسف ما زخمی یهودا شد
زِ چاه تا به زلیخا پلِ عبور کجاست .؟
صدای تیشه ی فرهاد را کسی نشنید؟
کجاست عزتتان!؟شوکتِ غرور کجاست؟!
شبِ سمور نخواهم در این هجومِ بلا
برای یک شب راحت، لبِ تنور کجاست ؟*
مرا چنین منگر ! روزگار بد تا کرد.!
ملامتم مکن ای ی
در فلق بود که پرسید سوارآسمان مکثی کردرهگذر شاخه نوری که به لب داشتبه تاریکی شن ها بخشید و به انگشتنشان داد سپیداری و گفتنرسیده به درختکوچه باغی است که از خواب خداسبز تر استو در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی استمیروی تا ته آن کوچهکه از پشت بلوغ سر به در می آردپس به سمت گل تنهایی می پیچیدو قدم مانده به گلپای فواره جاوید اساطیر زمین می مانیو تو را ترسی شفاف فرا می گیرددر صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:کودکی می بینیرفته از کاج بلندی بالاجو
 
اول بزارید ماجرای خانه ی نور رو براتون بگم یه روزی توی شهرم دنبال خانه ی نور میگشتم، مثل قصه ها بود توی بازار از مغازه دارا و رهگذرا پرسیدم خانه ی نور کجاست؟ خب خیلی هاشون مثل الان شما، با تعجب بهم نگاه میکردن، یکیشون که مغازه ش سر کوچه ی خانه ی نور بود، بهم نشونش داد
ادامه دارد...
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاستمنزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیشآتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارددر خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داندنکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار استما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنشکاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کودل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاس
«گشایش نزدیکت کجاست؟! فریادرسیِ سریعت کجاست؟!»
پرسید و پاسخی نشنید. شنید. انگار شنید اما نه آن‌گونه که باید. نه آن‌طور که می‌خواست! آدمی‌زاد هر چه هم مومن، گاهی می‌خواهد ببیند، می‌خواهد بشنود. فریاد می‌زند. بلند فریاد می‌زند. بلندتر فریاد می‌زند. دوباره و هزارباره فریاد می‌زند. «کجاست؟!» پس کجاست آن گشایش نزدیکت؟ کجاست فریادرسیِ سریعت؟! کجاست...؟!
پ.ن: چند وقتی این جمله بی‌اختیار افتاده بود سر زبانِ ذهنم! یادم نمی‌آمد از کجاست! گشتم. پی
کجاست؟
لحظه های خالی و بدون کینه و صبور
عطر خاطرات کهنه ی قدیم
عشق (مثل چشمه مثل رود) دور
دلم گرفته است...
مثل بارش شدید قطره های درد
روی شانه های صبح سادگی
در خیال روز های سرد
کجاست؟
لحظه های خیس انتظار
عشق خالص دو یار
کجاست؟ 
تئاتر بوسه های شب
حرف های گرم و عاشقانه ی دو لب!
کجاست؟
 هوای تازه وخنک
طرح آسمان آبی و بدون لک
دلم گرفته است...
دلم گرفته است...
دلم عجیب تنگ است؛
برای لحظه های عاشقانگی
برای خاطرات خوب و اتفاق های ناگهانگی.
شعر از شاعر خسته:
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
استودیو عصر جدید کجاست ادرس استودیو مسابقه عصر جدید کجاست تصویربرداری برنامه عصر جدید ادرس دقیق استودیو عصر جدید 
استودیو عصر جدید کجاست
اولین و بزرگ ترین برنامه استعدادیابی تلویزیونی در ایران با نام عصرجدید و با حضور استعدادهای ویژه در زمینه های سرگرمی، هنری و مهارت های ورزشی که از شبکه سه پخش می شود.
گویند عارفی قصد حج کرد. 
فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ 
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ 
گفت: مناسب تو نیست. 
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ 
پدر گفت: خدا در آسمان است. 
پسر بیفتاد و بمرد! 
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ 
از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو ب
وارثشان کیست؟ اوست آری اوست مگر غیر از او می توان تصور کرد که بگویم او کیست او تنها اوست و غیر از او، اویی وجود ندارد آری اوست
او مهدی فاطمه است...............
او کجاست؟ او کجا نیست تا من بگم کجاست، او در تمام کجاها حضور دارد پس من باید ببینم کجام؟ آری کجام؟  من الان در همان کجاییم که او در همان کجاست....
خانه ی دوست کجاست ؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ، سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر  زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا،خش خشی می شنوی
کودک
توالی چند رویداد، تصویری از آینده رو در ذهنم ساخت که خیلی دوست داشتنی بود. هرچند فقط تصویر دوست داشتنی بود؛ حسی که بهم می داد، غربت عجیبی داشت. شبیه کسی که همه چیز رو ترک می کرد... حتی خودش رو. غمگین بود... تنها بود... ولی دوست داشتنی بود... 
 
 
خروسه کجاست؟رو پرچین
چی داره؟تاج چین چین
بالش رو هی تکون می‌دهبه این و اون نشون می‌ده
می‌گه که خوش به حال منرنگین کمونه بال من
هم قوی، هم قشنگمهیچ کس نیاد به جنگم
بعد چی می‌شه ؟می‌خونه تا خسته می‌شه
وقتی می‌آد به لونهنمونده آب و دونه
خانه ی دوست کجاست ؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ، سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر  زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا،خش خشی می شنوی
کودک
سه فیلم به هم مرتبط به نام های:
1. خانه ی دوست کجاست (الهام گرفته از شعر سهراب)
2. زندگی و دیگر هیچ
3. زیر درختان زیتون
 عالیجناب عباس کیارستمی
 
خانه ی دوست کجاست
این فیلم در مورد پسربچه ای است که دفتر همکلاسی اش اشتباهاً در کیفش جا مانده و دربدر از روستای کوکر راهیِ روستای پشته می شود تا دفترش را برگرداند.
 
زندگی و دیگر هیچ
مردی به همراه پسرش، چند روز پس از زلزله ی گیلان، راهیِ کوکر می شوند تا حال احمدپور را جویا شوند. آن ها موفق به یافتن احمدپور
صلاح کار کجا و منِ خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب
این پست قرار نیست که نوشته‌ای داشته باشد، تلنگری است برایم که یادم بماند در زمانه‌ای که مثل فانوس دریایی چسبیده‌ام به " خانه‌ی دوست کجاست"، کسی از گذشته‌ها پیدایش شد با دلی شکسته و رنجی عمیق. پیدا شد که یادم بیاورد روزگاری آرزوی کسی بودم، همان روزهایی که تلاش می‌کردم برای تنهایی یک تازه مادر کاری بکنم...
« جای خالی یاس »فاطمه جان، سنگ‏ها بر سوگ تو ندبه می‏خوانند؛ در غروبی که شاخه‏ات را شکسته بودند.
امشب، جای پای دوست، در خانه خالی است و ترنم مهربانی، بی‏حدیث حضور او، خاموش است.
... علی، شبانه یاس می‏کارد! شبانه، داغ دلش را به خاک می‏گوید؛ اگرچه فردا صبح، از سمت خانه همسایه بوی نان آید.
دوباره بغض حسن با حسین می‏گیرد.
و جای خالیِ مادر به خانه می‏پیچد.
کجاست فاطمه امشب؟ کجاست بانوی نور؟
سلام  دوباره
پس از مدتها
بعد از کلی مشغولیت الکی
سلام به دوباره به لحظه های تکراری
دوباره داستان دزدیده شدن گوشیم و بازگشت به زندگی
دوباره زنده شد من
و دوباره پناه آوردن به اینجا
شاید بی انصافی باشه ولی خیلی خوبه اگه میشد یه نفرم مثل اینجا می داشتم تا این وقتا پناه ببرم به خودش
کسی که بدونم فقط خودم و خودش دردامونو می دونیم
یه نفر که حرف بزنم و حرف بزنه
یه نفر که اشک بریزم و اشک بریزه
یه نفر که آخر آخرش بخندیم و بخندیم وبخندیم تا همه خستگیای رو
پس از مرگ داماد خانم خواب دیده بودند خانم به درب خانه ی محقر دختر کوچک و دامادش آمده است و میخواهد وارد شود به داماد خانم "آقا" می گفتند. یکی از اهالی خانه از او پرسید  خانم چرا تنها آمده ای؟ "آقا" کجاست ؟ گفت ایشان وادی السلام نجف است. 
سوال پخش زنده روبیکا کجاست 
سوال اکثر کاربران اینترنتی درباره روبیکا

با سرویس رسانه تصویری روبیکا، امکان انتخاب ترتیب پخش برنامه ها یا توقف و پخش مجدد آنها را دارید. همچنین میتوانید از مشاهده برنامه ‏های پخش زنده اینترنتی تلویزیونی لذت ببرید.
ادامه مطلب
همه چیز شکل بهار است. گنجشک ها آواز می خوانند‌‌. خانه به هم ریخته و خالی از فرش است. عطر گوجه پلوی مامان خانه را برداشته. هوای کرمان گرم است. آفتابی است. درخت خرمالو نزدیک به جوانه زدن است. چند روز دیگر خانه مرتب می شود. سین های سفره هفت سین را تهیه می کنیم و باغچه را هرس می کنیم. خودم را در آیینه نگاه می کنم و به امسال فکر می کنم. به امسال که جز دوست داشتنت، سخت و باشکوه دوست داشتنت هیچ نداشت‌‌. اگر دوست داشتنت نبود آبان و دی و بهمن و اسفند را چگو
کجاست انقطاع از امید به نماز های با حال در اتاق های نیمه تاریکِ خلوت و ساکت و اشک های سر قنوت روز های بیکار و بی دل مشغولی و بی دغدغه که تازه نوبت خدا شود... این امید افیونی کی قرار است خاموش شود و وسط روزهای شلوغ و با لباس های کار و ساعت های پر کار و پر دغدغه خدا پرستیم و خودخواهانه دنبال حال خوب و اشک سر قنوت نباشیم...
دارم میرم پیشش جاده چه همواره و باقی قضایا‎(:‎
الان اینارو برای خودم مینویسم تا یادم بمونه بخاطر خودم و احترامی که برای چندین سال رابطه پر فراز و نشیب قائل بودم دارم این کارو میکنم
یادم باشه منتی سر کسی ندارم
و حتی اگه فردا برای همیشه تموم شد از کسی ناراحت و متوقع نباشم
* فعلا خوشحالم
** تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز!
*** حالا تو این وضعیت لاتاری؟
**** آبان چه یهو تموم شد
***** ناوار نایوخ
 
کجاست آن که مرا و دل مرا بلد استکه خنده‌هاش دلیل حیات این جسد است
مرا نگفته و ننوشته، خوب می‌دانددر امتحان دلم نمره‌اش همیشه صد است
کنار چای به من شعر می‌دهد هرشبسلام اولِ صبح‌ش به بوسه مستند است
دلم برای دلش یا دلش برای دلمقواره‌ی هم و آیینه‌ی تمام‌قد است
نه هیچ برکه و ساحل، نه هیچ چشمه و رودنفس کشیدنِ او وقت خواب، جذر و مد است
به جز ترازوی تقوا چه می‌توانم گفت؟به او که طرز نگاهش تمیزِ خوب و بد است
اگر نیامده امشب به این اتاق بهاردرخت
یا علی رفتم بقیع اما چه سودهر چه گشتم فاطمه آنجا نبودیا علی قبر پرستویت کجاستآن گل صدبرگ خوشبویت کجاستهر چه باشد من نمک پرورده ام دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
 #السلام_علیک_یافاطمه‌الزهرا
▪️عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن شهادت دخت نبی اکرم (ص) حضرت زهرا(س)، مادرسادات و ایام فاطمیه▪️
مسیر تو رو به کجاست؟حزب توآنجاستخوشا به حال کسانکه روی کامل ایشانبه سمت خداستهمیشه به راز و نیازسپاسگزاری آسانهمیشه اهل نماز و دعاهمیشه به کار درستشَدید، دور از عوالم سستپی حفظ مقام مقدس روحپی حفظ ساحتِ حرمت جانفرار مدام از آمد شیطانبه سمت سمیعِ بصیربه سمت حضرت رحمانمسیر تو رو به کجاست؟حزب تو آنجاست
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
      یک خانه داریم مانند گلدان                                                                                گل های خانه مامان و بابا                                                                             من دوست دارم پروانه باشم                                                                              فرزند خوب این خانه باشم                    
غمگین انگیزترین استوری هایی که تو اینستا می بینم برا من با فاصله ی خیلی خیلی زیاد، استوری های یکی از بچه های دوره است. حالا چرا غم انگیز؟ واسه خودش که خیلی شاد و خوبه حتما ولی واسه من واقعا درامه، چون نه تنها استوری هاش بلکه تمام پست هاش هم از لحظاتیه که با دوستاشه! حتی موقع هایی که باید درس بخونه هم با دوستاشه، همیشه خدا با دوستاشه! شادترین چهره ای که میشه از یه آدم دید وقتیه که با دوستاشه و اون همیشه شاده!
دیدن استوریاش برا من مثل دیدن فیلمایی
توی کارش موفق بود عروس که شد، قید کار کردن را زد. چهار گوشه ی کار را بوسید به کل خانه نشین شد. گفت:" شوهرش دوست ندارد کار کند." گفت:" خیلی کیف دارد به خاطر کسی که دوستش داری، خانه نشین شوی، حتی اگر عاشق کارت باشی، حتی اگر توی خانه ماندن را دوست نداشته باشی." لبش می خندید چشمهایش اما نه. غم چشمهایش را نمی توانست قایم کند. این آخرها هر وقت می دیدمش توی خودش بود. دلم می خواست ازش بپرسم برای آدم ِ دیگری عوض شدن، چطور است، مزه دارد؟ بعد دیدم بهتر است آدمها
یک بار گم شدن در ثانیه ها و هزار بار گم شدم در آینه .در آینه انعکاس تصویر من نبود . من به دنبال خودم به دور اینه پرسه می زنم و او تکرار می کند تصویر زنی در تاریکی . تصویر زنی در حجمی از سکوت . 
به خود شک می کنم . انگار لبانم دوخته است . چشم هایم چطور ؟ 
افکارم چطور ؟ باورهایم کجاست ؟ 
من درون سیاه چاله ای گیر کرده ام . طناب کجاست . ؟ 
دست هایت را دراز کنی بر می خیزم . جان می گیرم.  گره ای از لبانم باز می شود . 
 
 
ته دنیا کجاست؟
امروز توی اینستاگرام یکی این سوال پرسیده بود،برای اولین بار نوشتم:ته دنیا اونجاست که توی آینه به خودت نگاه میکنی و خودت نمیشناسی. برای من ته دنیا اونجا بود،وقتی بعد از اون روز .... به خودم توی آینه نگاه کردم؛انگار اندازه هزار سال پیر شده بودم و خودم نمیشناختم.
۱. یک نفر که نمی شناسیمش در یک گوشه ای که نمی دانیم کجاست نکته ای که معلوم نیست منبعش کجاست برای درمان کرونا می گوید که مثلا فلان چیز مفید است و آن چیز کمیاب و گران می شود و ما با وجود گرانی و احتمال خطر بیماری دنبال آن می رویم. 
۲.  ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر معصوم از گناه و خطا نسخه های معتبر و بی هزینه و خطر  برای سلامتی روح ابدی ما داده اند ما حاضر نیستیم گاهی حتی امتحانش کنیم .
http://ziarani1.blog.ir/     وبلاگ زیارانی
#مداحی_درخواستیچه سخته بچه ای ندونه مزار مادرش کجاستچه سخته عاشقی ندونه خونه ی دلبرش کجاستمنم و این اشکای جاریمیمیرم از دل بی قراریکی میگه قبرت بی نشونه ؟تو دله من حرم که داری ...حرم تو و حرم شاه کربلا ندارهحرم تو و حرم امام رضا ندارهبی بیه بی حرمی ، دل و دلبرمیدوست دارم که بگم مادرمی دریافت فایل صوتی بانک شعر خیمه کانال تلگرامی ما
صفحه اینستاگرامی ما
دلم یک دوست جانی می‌خواهد که مهاجرت نکرده باشد،
جلسه‌ی مهم با فلان کله گنده نداشته باشد،
کشیک نباشد،
باردار نباشد،
شوهرش به ابرقوی سفلی منتقل نشده باشد،
بچه‌اش تب نداشته باشد،
همین پس‌فردا دفاع تز دکترایش نباشد،
کلنگ از آسمانش نباریده باشد.
یک همچنین وقتی که من چند روز مانده به تولدم اینهمه طبقه‌بندی‌نشده و درهم‌ریخته و درنطفه‌خفه‌شدهام،
بیاید برویم کنجی، دور از هیاهو ...
و من حرف بزنم و بغض کنم و پلک بزنم که اشک‌هایم نریزد 
و چانه
دنبال گم شده م میگردم!!
انگار یه قسمت مهم زندگی رو یادم رفته 
من یه جایی خودمو جا گذاشتم که نمیدونم کجاست
کتاب خوندن هام رواز سرگرفتم
دستی روی ساز فراموش شده ی کنج اتاق کشیدم و میخوام وقت م رو باهاش بگذرونم
گوشی رو هم پرت کردم تو کیفم در حد زنگ و احوال پرسی مامانم 
کمتر با کسی دلم میخواد حرف بزنم وحرف میزنم
ارتباط محدود فقط با چندنفر که اگه بشه اسمشون رو گذاشت دوست
وبلاگ مینویسم 
فیلم میبینم 
درس میخونم
کتابخونه های ساکت و اروم میرم
شب ها زود
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست؟
یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟
بارها آمد و رفت
بارها انسان شد
وبشر هیچ ندانست که بود
خود اوهم به یقین آگه نیست
چون نمی داند کیست
چون ندانست کجاست چون ندارد خبر از خود که خداست …
قیصر امین پور
دل به شکل غریبی در تنگنای حوادث دست و پا می زند .از تو چه پنهان حال و هوای دل  مثال ابر تیره است . گرفته و در بند کشیده  .نکند تردید  به رگ و پی زده است .    آفت  تردید ، وقتی به بافت افکارت رسوخ می کند، بند بند وجودت را می سوزاند . از یک طرف تصویر یک لبخند، از فرسنگ ها فاصله سو سو می زند و از سوی دیگر تردیدِ بود و نبود ی که جزء اثباتِ نیستی نبود . 
اکنون دل برای بودنش برای پذیرفتنش ، بهانه می خواهد .شوق زیستن کجاست ؟ 
چشم ها وقتی به دنبال یک نگاه می
خِنِه کَتِه ولی ؛ صاب خِنِه کوءهلته لتکا ؛ دیگر بی سِکه سوءهمله یِ دل ؛ مه دل ؛ مشت غمیرهجانِ پِر و ؛ مارِسّه ِ دل کَهوءه
 
 
ترجمه: خانه هست، اما صاحبخانه کجاست؟
باغ و باغچه دیگر صفا ندارد
دل روستا و دل من غمگین هستند
دلم برای پدر و مادرم تنگ است
 
 
هر آن که جانب اهل خدا نگه داردخداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوستکه آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پایفرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیماننگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینیز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفتز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاریکه حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت ک
امروز به مامان میگم : مامان، به نظرت نامنظم بودن من بده؟
میگن : آره
میگم: حافظ میگه فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟ این خار منه مامان :)) اشکال نداره زیاد :))
میگن: ما گل که میخریم با سر قیچی خار هاشو جدا میکنیم....
من :))))

زنگ زدم به آبجی بزرگه. میگم چه انتقادی داری به من؟
میگه چه یهویی. چه انتقادی؟
میگم هرچی! چه بدی ای دارم؟
میگه هیچی یادم نمیاد
میگم نامنظم نیستم؟
میگه نه. اون که بدی نیست.
خندیدم. میگم : میخواستم برات بخونم فکر معقول بفرما، گل بی خا
فکر میکردم سختی ادم رو مقاوم میکنه نمیدونستم میتونه کاری کنه که تعادل روانیت رو از دست بدی کاری انجام بدی بعد بهت بگن کارت اشتباه بوده در حالی که فکر میکردی درسته دوستام بهم میگن خوبی دوست دارم بگم خوبم خوبم ولی شبا کابوس میبینم از خواب میپرم دوست دارم بگم خوبم نگاه کن دارم درس میخونم ببین همه چیز عادیه ولی هیچ چیز عادی نیست خدا گم شده فالای حافظم همه قشنگن ولی ربطی به زندگی من نداره اتفاقای خوب هستن ولی برای من نیستند دوست دارم بگم خسته ام ا
پیرمرد نامش حسین بود. دوست داشت در محله ی یافت آباد تهران دفنش کنند با حمالی در بازار و بار اندازها و گاراژهای میدان محمدیه (اعدام) زندگی اش را گذرانده بود خانه ای خریده بود که برای کارهای خیر از آن استفاده می کرد از فامیل و دوست و آشنا و همسایه هرکس ولیمه حج یا عروسی میخواست بدهد خانه پیرمرد در اختیارش بود . یک اتاق خانه اش همیشه در اختیار زوجهای جوانی بود که خانه نداشتند و از پس مخارج اجاره خانه بر نمی آمدند برای کار خیر همیشه پیشقدم بود. بعد
یکی از بزرگترین قالیشویی‌های ایران کجاست؟







انتخاب
قالیشویی به ویژه در ایام پایانی سال همواره یکی از دغدغه‌های
ایرانی‌هاست. شستشوی اسلامی و تمیز، بدون آسیب دیدن فرش همواره در اولویت
انتخاب خانواده‌هاست. اما چطور قالیشویی خوب پیدا کنم؟ این سوال یکی از
سوالات بسیار رایج است.
ادامه مطلب
قبلا گفته بودم به خاطر این که میزم نزدیک دره، افتخار دربانی و منشی‌گری آزمایشگاه رو دارم و هر کس که دنبال دکتر میم می‌گرده، به محض ورود از من می‌پرسه دکتر کجاست و هر کس در می‌زنه، از من انتظار داره در رو باز کنم.
اما فکر نمی‌کردم ملت با قیافه‌ی من شرطی شده‌باشن و با دیدنم احساس کنن که حتما باید یه چیزی بپرسن!
صبح به محض این که رسیدم دانشکده و با کاپشن و کوله‌پشتی و هدفون وارد آزمایشگاه شدم، آقای قاف که خودش قبل از من و از نمی‌دونم کِی اونج
نشسته‌ام
توی خانه یکی از پیرزن‌های فامیل و چای می‌خورم. طعم عجیبی در چایی‌اش می‌زند توی
ذوق. چیزی بین بی‌طعمی و تلخی. سخت می‌شود فهمید که مشکل از چایی است یا از پیرزن؛
یا از ترکیب جفتشان. شاید مشکل از کهنگیِ چای‌های بلااستفاده خانه پیرزن است. کسی
چه می‌داند. در خانه پیرزن‌های تنها، کلی چیز وجود دارد که سال‌هاست هیچ بشری جز
خودشان به آن‌ها نزدیک نشده. مثل شکلات‌هایی که ده دوازده سال از تولیدشان می‌گذرد
و کسی نبوده که آن‌ها را بخورد و ن
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
مدرک دیپلمم اینجاست ولی کار کجاست؟
هر کجایی که من مدرک خود را بردم
پاسخ این بود که یک پارتی پولدار کجاست؟
روز و شب هر چه دویدم پی همسر گفتند
از برای چو تویی همسر و غمخوار کجاست؟
پدر دختره تا دید مرا با فریاد
گفت اوٌل تو بگو درهم و دینار کجاست؟
خانه در جردن و شمران چه داری بچه؟
پست و عنوان و یا حجره و انبار کجاست؟
ست الماس و گلوبند زمرد که به آن
بکند دختر من فخر در انظار کجاست؟
یک عدد بنز مدل 98 دو در
تا کند فیس در آن در
هر روز بلند می‌شم می‌رم جایی که دوست ندارم تا کاری که دوست ندارم رو انجام بدم. هر روز تلاش می‌کنم مهارت‌ها و دانسته‌هام رو در مورد کاری که دوست ندارم، تو جایی که دوست ندارم، بیش‌تر کنم.
نمی‌تونم نصفه ولش کنم چون هیچ وقت تو‌ زندگیم نتونستم کار مهمی رو نصفه ول کنم؛ یا خودم نتونستم یا بقیه نذاشتن و حالا هم نه خودم می‌تونم نه بقیه می‌ذارن.
شیش ماهه می‌رم سر کار و‌ هنوز سر سوزنی درک نکردم لذت «عوضش پول درمیاری و‌ دستت می‌ره تو جیب خودت» کجا
تولیدی کفش کجاست؟
کفاشی رضوان تولیدکننده کفش های مجلسی و راحتی زنانه مردانه و بچه گانه با 20 سال سابقه فعالیت در خدمت هموطنان عزیز می باشد.
بیش از 50 مرکز کارگاهی خانگی فعال در عرصه تولید انواع کفش و دمپایی های ارزان قیمت و با بیش از 200 مدل متنوع کفش زنانه کفش مردانه و کفش های بچگانه وفانتزی
 
- ارسال به سراسر کشور در اسرع وقت
- ارسال در همان روز ثبت سفارش
- ارسال دقیقا طبق تصاویر محصولات
- قیمت های ارزان و رقابتی در سراسر کشور
 
مشاهده محصولات و ق
هر روز بلند می‌شم می‌رم جایی که دوست ندارم تا کاری که دوست ندارم رو انجام بدم. هر روز تلاش می‌کنم مهارت‌ها و دانسته‌هام رو در مورد کاری که دوست ندارم، تو جایی که دوست ندارم، بیش‌تر کنم.
نمی‌تونم نصفه ولش کنم چون هیچ وقت تو‌ زندگیم نتونستم کار مهمی رو نصفه ول کنم؛ یا خودم نتونستم یا بقیه نذاشتن و حالا هم نه خودم می‌تونم نه بقیه می‌ذارن.
شیش ماهه می‌رم سر کار و‌ هنوز سر سوزنی درک نکردم لذت «عوضش پول درمیاری و‌ دستت می‌ره تو جیب خودت» کجا
کجاست مثل خدیجه ...
قالت أم سلمة فلما ذكرنا خدیجة بکی رسول الله ثم قال خدیجة و أین مثل خدیجة صدقتنی حین كذبنی الناس و وازرتنی على دین الله و أعاننی علیه بمالها إن الله عز و جل أمرنی أن أبشر خدیجة ببیت فی الجنة من نصب الزمرد لا صخب فیه و لا نصب .
ام سلمه رضوان الله علیها گفت: هر وقت ذکر حضرت خدیجه سلام الله علیها می‌کردیم رسول خدا صلی الله علیه گریان می‌شد و سپس می‌فرمود: خدیجه و کجاست مثل خدیجه؟ او در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، مرا تصدیق
به حدی حوصله ی هیچ کسی و هیچ کاری رو ندارم که کار گروهی رو که استاد گفته با یکی از هم کلاسی هام انجام بدم و هم کلاسیم گفته بود که امشب بنویسیمش ، پیچوندم و الان اومدم توی حیاط خوابگاه قدم می زنم. :)) به هم کلاسیم هم پیام دادم که امشب حوصله ی نوشتن رو ندارم. :)
هوا یه کم سرده ولی با خودم فکر کردم ارزشش رو داره که ماه رو ببینم و یه کم توی هوای آزاد قدم بزنم.ولی ماه معلوم نیست کجاست!پس ماه کجاست؟؟؟؟؟؟؟چرا توی آسمون نیست؟فقط آسمون شب و چند تایی ستاره ه
آتشی در خاک غربت بود و منبوده ام در خانه امّا بی وطنرفته ام در آتش امّا زنده امامتحان پس داده ای سوزنده امیاد من آمد سیاوش بی گناهرفته در آتش و بیرون شد چو ماهاو درون آتش سوزنده رفتبا حیا وارد و از آن زنده رفتدیدم آتش بهر جانش سرد شدرد شد او ، در پشت پایش گرد شدمانده ای در خویشتن ، درمانده ، پستبار تهمت استخوانم را شکستدر میان ترس آرامش کجاست؟کنج آرامش ورای ترس هاست#احمد_یزدانی
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟ 
صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟ 
مادر گفت : دارد نردبان می سازد. ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟ 
حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو ب
نگفتمت مرو آنجا که پادشات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم
و گر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سرا پرده رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای با صفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفت های زشت بر تو نهند
که گم کنی که سر چشمه صفات منم
نگفتمت که م
دل نوشته سید شهیدان اهل قلم خطاب به امام خامنه ای(مدظله):
"عزیز ما! ای وصی امام عشق! آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند، اما شما خوب می دانید که سرچشمه ی این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست.
 خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم.
 ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم
لبخند شما شفقتِ صبح را داشت و شبِ انزوای ما را شکست.
سر
تلویزیون جی پلاسبرای راهنمای مشخصات و خرید کالا و مشاوره رایگان به لینک زیر مراجعه بفرمایید 

مقالات تلویزیون
تلویزیون جی پلاس Goldiran Plus فروشگاه تی وی فول تلویزیون جی پلاس ساخت کجاست
تلویزیون جی پلاس گلدیران تلویزیون جی پلاس خوبه
معرفی برند جی پلاس گلدیران|Goldiran Plus ال جی
گارانتی تلویزیون جی پلاس|تلویزیون ال جی جی پلاس فروشگاه تی وی فول
گلدیران از 3 تلویزیون برند جی پلاس خود رونمایی کرد بهترین مشخصات تلویزیون جی پلاس
تلویزیون مارشال MARSHAL ف
*نردبانموضوع داستان: فلسفی
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟ صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟ مادر گفت: دارد نردبان می سازد! ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟ حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، ا
خانه را تکاندم
منتظر بهارم
زمستان با کرسی از خانه ی ما رفت
آسمان های های گریه کرد از صبح تا چند ساعت پیش که خوابش برد
دیگر نمیترسم
نه از زوزه های سگ ها،درشب
نه از رعد و برق و آسمان قلمبه ها
و این یعنی تو نیستی،تو تمام شدی،یک توهم قشنگ و دوست داشتنی و تلخ
 
بسم الله
هر چی جمعه به ساعتهای پایانیش نزدیک میشه اون شعله کوچیک امید تو دلم رو به افول میره و خاموش میشه . انگار خیلی کودکانه از پس قایم باشک تو دعای ندبه و اون کجاست .. کجاست گفتنام منتظر یه معجزه بودم که این هفته دیگه جواب میده ولی حیف که فرج بازی نیست که با دو تا صدا زدن خبری بشه...
تو این ساعتا دنبال یه مرحم میگردم برای دل سوخته ام و مدتهاست هیچی جای دعا رو برام نمیگیره . میخواد آل یاسین باشه و میخواد سمات باشه با اون لحن قدیمی و اون جملات شگفت
خانه های قدیمی را دوست دارم چونکه... 
چایی همیشه دم بود
روی سماور
توی قوری. 
در خانه همیشه باز بود
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواست. 
غذاها ساده و خانگی بود
بویش نیازی به هود نداشت
عطرش تا هفت خانه می رفت
کسی نان خشکه نداشت
نان برکت سفره بود. 
مهمانِ ناخوانده، آب خورشت را زیاد می کرد
بوی شب بو ها و خاک نم خورده حیاط غوغا میکرد
خبری از پرده های ضخیم و مجلسی نبود، نور خورشید سهمی از خانه های قدیم بود!
دلخوری ها مشاوره نمی خواست
دوستی ها حساب و کتاب
 
 
تفاوت اصلی خانه های هوشمند با خانه های معمولی در این است که همه ی وسایل در خانه های هوشمند به یکدیگر متصل هستند و با یک دستگاه مرکزی کنترل می شوند. کنترل آب و هوا، چراغ ها، لوازم، قفل ها و انواع مختلفی از دوربین ها و مانتیورهایی که می توانند به خانه های هوشمند و خودکار اضافه شوند از هر جای خانه و حتی دور از خانه قابل کنترل می باشند.
 
 
منشا بوی بد دهان کجاست
برخی غذاها، شرایط سلامت فردی و عادت های خاص در بین مواردی است، که منجر به بوی بد دهان می شود.
بسیاری از اوقات، با رعایت یک سری نکات بهداشتی می توانید از این ناراحتی پیشگیری کنید.
اگر این روش ها جواب نداد، باید به دندانپزشک مراجعه کنید.
ادامه مطلب
بعد آسمان ملک سلیمانم آشناست    آسوده‌ام که خلعت یارانم آشناستبه حال عاشقانم کسی داند              میخانه کجاست که جانانم آشناستاز ناله‌ها ناله ستانم نمانده‌ای            دیوانه‌ام که ناله مستانم آشناستناتوانیهای من در کوی دوست            بیشتر از داغ هجرانم آشناستاین صد هزار ساعت عشق               در آتش و پیمانم آشناست
بعد آسمان ملک سلیمانم آشناست    آسوده‌ام که خلعت یارانم آشناستبه حال عاشقانم کسی داند              میخانه کجاست که جانانم آشناستاز ناله‌ها ناله ستانم نمانده‌ای            دیوانه‌ام که ناله مستانم آشناستناتوانیهای من در کوی دوست            بیشتر از داغ هجرانم آشناستاین صد هزار ساعت عشق               در آتش و پیمانم آشناست
وقتی تو احساس تنهایی می‌کنی، حس استیصال به من دست می‌دهد. حس می‌کنم هرکاری که می‌کنم - اصلا اگر کاری تابه حال برای تو کرده باشم- هیچ فایده‌ای برایت ندارد و تو تنهایی و با گوش کردن به موزیک زندگی‌ات را می‌گذرانی. من توی زندگی‌ات هستم؟حس می‌کنم افسرده شد‌ه‌ام. روزهای زیادی‌ست که در خانه مانده‌ام. چیزهایی که می‌خواهم‌شان. آرزویی که در جانِ ناسالمم پرورشش داده‌ام بسیار دور است. دوست دارم بنویسم. دلم می‌خواهد زندگی کنم. دلم می‌خواهد با
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
خانه
توکلی برجای مانده از دوران قاجار است. از مهمترین ویژگی های خانه توکلی میتوان به
کاشیکاری ها و آجرکاری های زیبای درآن اشاره کرد. به محض ورود به خانه توکلی  دو ستون آجرکاری شده که در انتهای آن ها کتیبه
ای حکاکی شده را می بینید که جلوه ای خاص وزیبا به خانه بخشیده است.فضاهای داخل
خانه به وسیله ارسی از یکدیگر جدا شده اند.از ویژگی های جالب توجه خانه توکلی
نزدیکی به حرم مطهر امام رضا (ع) که بیشتر گردشگران پس از زیارت حتما سری به آن
خواهند زد. گردش
خرید خانه در منطقه 10 تهران، بررسی مزایای خرید خانه در منطقه ده
اگر به دنبال خرید خانه با قیمت مناسب هستید بهتر است به خانه های منطقه 10 تهران سری بزنید. منطقه 10 تهران یک منطقه قدیمی با قدمت حدودا صد ساله است که خرید آپارتمان در منطقه ده نیاز به بودجه کلانی ندارد و به علت جمعیت بالای ساکن در این منطقه خرید خانه، فروش خانه و اجاره خانه در منطقه 10 پررونق است.
منطقه 10 تهران کجاست ؟
منطقه 10 تهران در مرکز تهران قرار دارد و دسترسی محلی منطقه ده از س
فروش املاک صنعتی در تهران
بسیاری از افراد تصور می‌کنند برای فروش خانه یا فروش املاک صنعتی در تهران کافی است یک آگهی فروش منتشر و به یک مشاور املاک مراجعه کنند، سپس منتظر بمانند تا خریداران، خانه‌ی آن‌ها را بپسندند و کار تمام شود! درحالی‌که بسیاری از همین افراد، مدت‌ها پس از درج آگهی‌های فراوان و سپردن خانه به تعداد زیادی از مشاوران املاک هنوز هم با مشکل فروش خانه‌شان مواجه هستند. آنها می‌بینند که خریداران پس از بازدید از خانه می‌رون
گاهی اوقات بر سر راه آدمیزاد
آدم هایی قرار میگرند
که فراتر از یک دوست معمولی هستند؛
که می شود با آن ها به هر چیزی بخندی
دوست هایی هستند در زندگی
که بی دغدغه می شود بدون نقاب بر صورت با آنها معاشرت کرد؛
می شود یادت برود که میزبانی یا مهمان!
جایی که هستی خانه اوست یا خانه خودت!
حتی می شود ناگفته های دلت،
آن هایی که جرأت گفتنش به خودت هم نداری، بهشان بگویی
و …
مطمئن باشی می شنوند و نشنیده می گیرند!
چقدر خوبند این آدمها
و چقدر همه ما نیاز داریم
به حد
میدونید زشت ترین قسمت زندگی من کجاست؟
 
اینکه من "حق ندارم عاشق بشم" و "عشق رو تجربه کنم"
 
من اجازه ندارم کسی رو دوست داشته باشم
 
اجاره ندارم واسه لذت بردنم انتخاب کنم
 
و همواره محکومم به اینکه در برابر خواسته های خانواده م سر تسلیم فرود بیارم
 
من بی اختیار ترینم
 
این ظالمانه ترین و وقیح ترین قسمت زندگی منه
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلا
یکی
از محله های تاریخی  دومین شهر خشتی جهان ،
محله فهادان می باشد ، با بافتی تاریخی که اکثر دیدنی های شهر در دل آن جای گرفته
است. در کوچه پس کوچه های محله فهادان، خانه لاری ها و زندان اسکندر و بناهای
تاریخی دیگر دیده می شود. در لا به لای این آثار خشتی تاریخی، خانه ای قرار دارد که
کمتر گردشگری آن را دیده است. این خانه به خانه هنر یزد معروف می باشد.خانه
هنر یزد یکی از خانه های تاریخی بافت فهادان یزد می باشد که با نام خانه مهدی ملک
زاده ثبت شده است،
 
سوباتان کجاست  ؟؟
چه طوری بریم سوباتان ؟؟
چه زمانی برای رفتن به سوباتان خوبه  ؟؟
 
سوباتان کجاست  :
سوباتان یه ییلاق بسیار با صفا در 22 کیلومتری شهر لیسار و 36 کیلومتری شهر تالش استان گیلان هستش و 21 کیلومتر تا دریاچه نئور فاصله داره   در زیر مشخص  کردم کجای نقشه است از لیسار جاده ماشین رو به سوباتان نداره و باید برید تالش و از انجا به سوباتان برید
دوستان عزیز که قصد سفر به سوباتان را دارید ما در بالای صفحه گروه هایی که تور سوباتان را برگزار م
چگونه در منزل در آمد داشته باشیم ؟خیلی ها دوست دارند در خانه بمانند و یک کار در منزل یا کسب و کار خانگی را اداره کنند. آیا شما دوست ندارید یک درآمد ثابت یا درآمد متغیر هنگفت داشته باشیدبدون این که از خانه تان خارج شوید؟ این ایده های آسان کار در منزل که در این جا می خوانید خیلی زود شما را به درآمد می رساند.
ادامه مطلب
پس از ورود به بهشت و جهنم، آخر کار انسان کجاست؟ آیا در یک جا ماندن انسانی که میل به بی‌نهایت دارد، تکراری نمی‌شود و دیگر آن که آیا ممکن است که یک جهنمی، اهل بهشت شود؟آخر کار انسان کجاست؟اگر نگاه به آن عالَم نیز نگاه مادی و فیزیکی باشد، قطعاً این سۆال پیش می‌آید که آخرش کجاست؟ یا آخر کار انسان کجاست؟ چرا که عالم ماده محدود است و به بیان امیرالمۆمنین علیه‌السلام: «هر محدودی قابل شمارش است»؛ چنان چه برای طبیعت آخری بیان شده است، چه در علوم قر
بلیطمون برای هجده مهر بود. هفده مهر مدرسه کلاس داشتم. روزهای قبلش نه برنامه من خالی بود و نه اون که هم رو ببینیم و خداحافظی کنیم. صبح هفدهم، قبل از مدرسه رفتیم کافه برای صبحونه. روزهای قبلش تا از یک نفر عصبانی میشدم، بداخلاق میشدم، غر میزدم به‌م می‌گفت: «می‌خوای بری پیش کسایی که مهربونی ویژگی بارزشونه. حواست بیشتر به خودت و رفتارت با آدم‌ها باشه این روزها». هیچی دیگه! حرفی نمی‌موند. میشدم یک دختر مهربون که از بعضی چیزها راحت می‌گذره...  
خ
بلیطمون برای هجده مهر بود. هفده مهر مدرسه کلاس داشتم. روزهای قبلش نه برنامه من خالی بود و نه اون که هم رو ببینیم و خداحافظی کنیم. صبح هفدهم، قبل از مدرسه رفتیم کافه برای صبحونه. روزهای قبلش تا از یک نفر عصبانی میشدم، بداخلاق میشدم، غر میزدم به‌م می‌گفت: «می‌خوای بری پیش کسایی که مهربونی ویژگی بارزشونه. حواست بیشتر به خودت و رفتارت با آدم‌ها باشه این روزها». هیچی دیگه! حرفی نمی‌موند. میشدم یک دختر مهربون که از بعضی چیزها راحت می‌گذره...  
خ
باربری تهران
باربری سراسری تهران با نام تجاری نتسان هر گونه بار و خرده بار شما را به ارزان ترین قیمت از شهرستان ملارد تا نقاط مختلف استان البرز و تهران و حتی تا شهر های دیگر کشور حمل می کند و این مهم در حالی است که به اذعان کیفیت خدمات باربری تهران بالاتر از باربری های دیگر است.
ارزان ترین باربری ملارد کجاست؟
 
این روزها فقط عکس نمکی در خبرها موجود است
 
بقیه وزیرها کجایند؟
 
ظریف کجاست؟
 
رحمانی کجاست؟
 
غلامی کجاست؟
 
اگه فرار کردند اعلام بشه که بدونیم فرار کردند.
 
مثل روزنامه ها می نوشتند شاه فرار کرد
 
این دفعه بنویسند:
 
ظریف فرار کرد ... رحمانی فرار کرد ...
 
غلامی فرار کرد ... سلطانی فرار کرد ...
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
عزیز دورم
حالا که به تو نزدیک‌ترم، حالا که گرما مرا در بر گرفته برایت می‌نویسم که وطن، همین وطنی که تا چیزی پیش می‌آید، از آن مایه می‌گذاریم را داریم به باد می‌دهیم.
تو وطن را می‌فهمی. تو شرحه شرحه شدنش را هم می‌فهمی و می‌دانی وقتی که می‌گویم حالم دارد از ریخت این شهر به هم می‌خورد یعنی چه. من تصویر این شهر را دوست داشتم و حالا کسی یا کسانی این تصویر را ناشیانه خط زده‌اند. 
کدام وطن؟ کجاست آن رگ‌های بادکرده به وقت پرستیدنش؟ کجاست آن لبان
ما دوست معمولی ایم، اون عاشق یکی دیگستما دوست معمولی ایم، به روی هم نمیاریم احساسمون رو
ما دوست معمولی ایم، از دلتنگیش دارم دق میکنم
ما دوست معمولی ایم، هیچ گزینه ی دیگه ای نیس
شب تا صبح تو بغل هم میخوابیم، ما دوست معمولی ایم
بهم میگه تب داری؟ ما دوست معمولی ایم
دستم رو میپیچم دور گردنش، ما دوست معمولی ایم
واسه دیدنش لحظه شماری میکنم، ما دوست معمولی ایم
دوسش دارم، ما دوست معمولی ایم
ما دوست معمولی ایم، من عاشقش نیستم
 
 
رهایم نکن خدا! بدون تو دنیا عجیب جای ترسناکی‌ست،چقدر می‌ترسم بدون تو از شب، از تاریکی، از سکوت...چقدر نگرانم، چقدر نفس کم می‌آورم...چقدر دلم برای لمس حضور تو تنگ شده این‌روزهاریشه‌هایم از دل خاک بیرون زده و معلق مانده‌ام میان زمین و هوای تو،منی که خودم را، منی که عزیزانم را، منی که همه چیز جهانم را؛ به تو سپرده‌بودم! حواست کجای جهان پرت شده این روزها؟!دارم می‌ترسم از دنیا، از زمین، از آدم‌هاریشه‌های بیرون زده‌ام درد می‌کند...حواست ک
خرید خانه در منطقه 10 تهران، بررسی مزایای خرید خانه در منطقه ده
اگر به دنبال خرید خانه با قیمت مناسب هستید بهتر است به خانه های منطقه 10 تهران سری بزنید. منطقه 10 تهران یک منطقه قدیمی با قدمت حدودا صد ساله است که خرید آپارتمان در منطقه ده نیاز به بودجه کلانی ندارد و به علت جمعیت بالای ساکن در این منطقه خرید خانه، فروش خانه و اجاره خانه در منطقه 10 پررونق است.
منطقه 10 تهران کجاست ؟
منطقه 10 تهران در مرکز تهران قرار دارد و دسترسی محلی منطقه ده از س
 
فکر کنید می خواهید عکسی از خودتان را که پیش از سال 2010 میلادی جایی در اینترنت، به جز فیس بوک یا ایمیل تان قرار داده اید، پیدا کنید؛ یا متن هایی که روی مسیج بوردها یا صفحه دوست تان گذاشته اید. آیا به این محتواها دسترسی دارید؟
به نظر می رسد عمده مطالب و تصاویری که از دهه قبل میلادی از خودتان روی اینترنت گذاشته اید، دیگر در دسترس نیست.
ادامه مطلب
شهر تبریز به واسطه رشادت های آزاد مردانی همچون ستارخان و علی مسیو در دوران انقلاب مشروطه نقش برجسته ای در تاریخ معاصر ایران دارد، به همین خاطر بازدید از خانه های باقی مانده از مشروطه خواهان که روزگاری محل تشکیل جلسات و ستاد جنگ بوده برای ما یاداوری میکند که این شهر بزرگ چه تاریخی را پشت سر گذاشته است.
خانه های تاریخی تبریز
موزه قاجار (خانه امیر نظام)
خانه تاریخی ستارخانموزه علی مسیوخانه بهنام (خانه قدکی)خانه مشروطه تبریزخانه حیدر زاده تبری
نوش دارو
بعضی اهنگا شبیه ابی که به خورد خاک تشنه می روند
در جانم نفود میکنند
مثل این موزیک
 
در این تلاطم بودن
به پای لحظه دویدن
کجاست جای رسیدن
کجاست جای رسیدن
کجاست خانه ی لیلی
کجاست راحت مجنون
بس از قصه شنیدن
کجاست جای رسیدن
در این سیاهی شبها
شکست ناله به لب ها
خدای شعر دمیدن
کجاست جای رسیدن
ازین خمار فراری
از ان قرار گریزان
شکست پای رمیدن
کجاست جای رسیدن
منم که سینه ی چاکم
فتاده است به خاکت
نگو کم است خزیدن
کجاست جای رسیدن
یارحمان 
تاحالا شده یه نقطه ای از زندگی یهو قفل کنی و بگی من کجام ؟ 
زندگیم کجاست ؟ من از آینده چی میخوام ؟ 
[از روزی که برنامه و هدفم نابود شد ، دیگه اون آدم سابق نیستم] 
همش دنبال یک هدفم که نمیدونم کجاست و چیه ؟ 
اصلا استعداد واقعی من چیه ؟ 
چه کاری رو اگه ادامه بدم موفق تر هستم ؟ 
[از وقتی که اون هدف نابود شد ، همش درگیرم] 
درگیر این سوالات به ظاهر راحت اما از درون سختِ سختِ سخت ! 
به راستی من کجام ؟ 
 
 
#دنبال یک ثباتم  یک ثبات درونی و بیرونی 
#
به مناسبت ماه رمضان، که این غزل از لطیف‌ترین‌های مولاناست، که فکر کردن به مفهومش دل آدم رو می‌لرزونه، یه چیزی شبیه اینکه خدا بغلت می‌کنه و بغض صد هزار ساله‌ات می‌شکنه.
 
نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سراپرده رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام
توی فرودگاه نشستم و کمتر از دو ساعت مونده به رفتن...
سفر این بار کاملا چشیدن خانه بود...خانه و دیگر هیچ...
نه مهمانی و نه سفر و نه دور همی زیادی...
زیبایی خانه مزین به حضور علی و ارغوان بود...
چند روز اول علی برایم علی پارسال نبود... جمله های شمرده ی علی تبدیل شده بود به ور ور حرف زدن... معصومیت بچگی به شیطنت پسرانه... اما کم کم من هم علی جدید را دوست داشتم... علی عزیزی که کلاس میرفت و جمله های کوتاه انگلیسی میگفت... علی که حاصلش دست گاز گاز شده و بازوی دردنا
چیه آدمی جز هوس دوست داشته شدن؟
یواشکی سری به صفحه‌ی توییترش زدم، دیدم حالش خوب است، دیدم خیلی ردیف و قشنگ فراموشم کرده، دیدم توسعه دهنده‌ی حوزه‌ی الکترونیک نامیده خودش را. یاد روز نخستی می‌افتم که به تهران آمده بود و سراپا شوق بود و ترس، سراپا هیجان و اضطراب، مدام از خودش پیام می‌گذاشت... چه خوش روزهایی بود! یادم آمد چقدر خوب ظرافت‌های کاستی‌هایش را شناخته بودم و مدام مستقیم و غیرمستقیم بالا می‌کشیدمش. حالا کجاست؟ آن بالایی که من و امث
واسه خیلی از افرادی که با وب سایت 120 کلیک آشنا میشن سوال پیش میاد که وب سایت 120 کلیک با این پلنی که داره خودش چطوری پول درمیاره؟ خوب درسته هر بیزینسی که ایجاد میشه قطعا برای سود و منفعتی هست که برای خودش داره و من قراره توی این مطلب در مورد درآمد خود سایت 120 کلیک صحبت کنم و بگم سودش از کجاست؟
ادامه مطلب
وقتی خدا به ما نعمتی می دهد دوست دارد ببیند ما با این نعمتش چه خیری به دیگران می رسانیم به عنوان نمونه اگر خدای والامرتبه از فضل و کرم خود به ما خانه ای عطا کرد دوست دارد که ما آن خانه مازاد بر نیاز را خالی نگذاریم و با قیمت مناسبی به نیازمندان اجاره دهیم.
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
همین چند سال پیش بود.
میانه ی اردیبهشت، اوج بهار، همراه رایحه ی شکوفه ها آمدی.
هوا گرم بود، آسمان آبی و هیجان دیدنت نفس گیر.
نمی دانم تو چند بار جلوی آینه دست روی ته ریشت  کشیدی؛ اما من ده بار رنگ شالم را عوض کردم.
بار اول را می گویم. هوا گرم بود، قلبم پر از طپش تو و دستانم از اضطراب دیدنت سرد.
تو خجالتی بودی و من کم حرف.
لبخند زدم و گفتی:
"چه جو سنگینی! تا به حال اینجوری نشده بودم!"
تا به حال؟ و من آن قدر محو چشمانت بودم که نپرسیدم:
"تا به حال؟ مگر چند
آدم های ساده را دوست دارمهمان ها که بدی هیچکس را باور ندارندهمان ها که برای همه لبخند دارندهمان ها که همیشه هستند،برای همه هستندآدم های ساده راباید مثل یک تابلوی نقاشیساعتها تماشا کردعمرشان کوتاه استبسکه هر که از راه می رسدیا ازشان سوء استفاده میکند یازمینشان میزندیا درس ساده نبودن بهشان میدهدآدم های ساده را دوست دارمبوی ناب "آدم" میدهندساده که میشویهمه چیز خوب استخودتغمتمشکلتغصه اتهوای شهرتآدم های اطرافتحتی دشمنتیک آدم ساده که باشیبر
پیامبر اکرم (ص):
 خدیجه! کجاست همانند خدیجه؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق کرد، و او برای دین خدا با من همکاری و همیاری نمود، و با ثروت خود مرا برای پیشبرد دین کمک کرد، خداوند متعال به من فرمان داده است که خدیجه علیهاسلام را به داشتن خانه ای از یک گوهر در بهشت که رنج و ناآرامی در آن نیست مژده بدهم.
 
۱۰ رمضان المبارک مصادف با ۱۵ اردیبهشتوفات ام المومنین ؛ اولین بانوی مسلمانهمراه و یار وفادار پیامبر صل‌الله‌علیه‌و‌آلهح
#اشعار_فروردین۹۹خدا کجاست؟
با ترس و کمی دوری از او پرسیدم:خدا کجاست؟و کرونا گفت:از تو که بنده او هستی می پرسم:تو خود می دانی کجاست؟
کنجکاوهایی ام به من خیره شدهگفتم با خودخدا لابد میان آسمان هاست!خدا میان صفوف مومنان پیشانی گره خوردهمیان کاشیکاری های مسجد اموییایا شایددر خانه ای سیاهکه هر ساله گرداگردش می چرخند هزاران زائریا میان حریم بزرگترین کلیسای جامع شهری مقدسیا باشد پای دیوار ندبه!   
به راستی خدا کجاست؟و کرونا گفت:باز کن چشمانت را!خ
وقتی به شپش موجود در خوابگاه فکر می‌کنم، تمام تنم شروع به خاریدن می‌کند.
احتمالا دوست داشتن هم چیزی شبیه به همین است. 
وقتی به تو فکر می‌کنم، تمام سلول‌هایم با فریاد دوستت دارم، میخوانندت و خواهان داشتن تو هستند.
چیزی شبیه به یک تلقین و توهم فکری است انگار‌‌.
شپش باعث خارش می‌شود. پس وقتی به آن فکر کنی، خارش شدیدی را حس می‌کنی. تو هم باعث دوست داشتنی، یعنی وجودت باعث می‌شود که دلت بخواهی کسی را دوست داشته باشی. پس وقتی به تو فکر می‌کنم، ن
تنها زندگی کردن همه‌اش حسن است، یک سری بدی‌های کوچک دارد و یک بدی بزرگ. بدی‌های کوچکش را بگذارید رازی بماند میان من و همه‌ی کسانی که تجربه‌ی تنها زندگی کردن را دارند اما بدی بزرگش این است که ناگهان بعد از چند سال به خودت می‌آیی و می‌بینی دیگر نمی‌توانی تنها زندگی نکنی.
می‌بینی حتا وقتی جایی هستی که دارد به تو خوش می‌گذرد، چشمت مدام به ساعت است که کی تمام می‌شود و کی می‌توانی برگردی به خانه‌ی خلوتت و انزوایت و تنهایی‌ات. می‌بینی بیشتر
بسم الله النور
این سلاممم از جنس خوشحالی خبری است که به تازگی شنیدم و آن خبر داشتن فرزند از رفیقی که خیلی فرزند دوست دارد
که من را هم بینهایت خوشحال کرد
خب باید بگویم از این دو ماه و دوازده روزی که گذشت از خانه جدید و شهر جدید و زندگی جدید...
در پست های بعد از اول خدمتتان میگویم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها